? شادی، خوشحالی، سلامتی: 1. آرامش درونی. 2. کسب رضایت از کمک کردن و پشتیبان بودن برای دیگران. روابط 12R.tv❌✅ برای شما، خودم و دیگران آرزو می کنم که در پایان سال آینده، هر کدام از ما بتوانیم بگوییم: “2022 بهترین سال زندگی من بود ??”. Marcin Ellwart
خوشحالی
خوشحالی، خرسندی یا شادی (به انگلیسی: Happiness) یک حالت روانی است که در آن فرد احساس عشق، لذت، خوشبختی یا شاد بودن میکند. مسائل مختلفی همچون مسائل زیستی، روانشناختی یا دینی برای تعریف و دلیل خرسندی آورده شده است.
پژوهشها نشان داده است که شادی رابطهای مستقیمی با مسائلی همچون پیوندها و تعاملهای اجتماعی، وضعیت فرد از نظر داشتن شریک زندگی، کار، درآمد و حتی نزدیکی به انسانهای شاد دارد. افرادی که در جشنها، دیدارها و محفلها شرکت میکنند از میزان شادی بیشتری برخوردار هستند. افراد زیادی شادی و خوشحالی را برابر با احساس خوشبختی و سربلندی میدانند.
فیلسوفان و متفکرانِ مذهبی شادی را واژهای برای یک زندگی خوب یا موفق و نه فقط یک احساس، تعریف كرده اند.
تعاریف مختلفی از «شادى» ارائه شده است. در تعریف لفظی، شادی را «خوشدلی» ، «شادمانی» ، « آرامش» و مقابل اندوه و غم تعریف کرده و معادلهای آن را لغاتی همانند «بهجت» ، «طرب» ، «انبساط» ، و «فرح» دانسته اند. برخي فيلسوفان معتقدند ، «شادی» همان «مطلوب» ماست. و نیاز به تعریف ندارد. و شادی را با علم حضوری در خود می یابیم و بدیهی است و به تعریف نظری نیاز نیست. با این حال تعاربفی از آن ارائه شده است. قديمىترين تعريف شادى از افلاطون است. وی سه بعد براى روح انسان قائل است كه عبارت اند از : عقل، شهوت و خشم. و براى هر كدام از آنها ، شادی خاصى قائل است. [۱]
Wikipedia.org:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%AD%D8%A7%D9%84%DB%8C
هرم سلسلهمراتب نیازهای مزلو
در این نظریه، نیازهای آدمی در پنج طبقه قرار داده شدهاند که به ترتیب عبارتند از:
- نیازهای زیستی: نیازهای زیستی اولین سازندگان سلسلهمراتب هستند و تا زمانیکه قدری ارضا گردند، بیشترین تأثیر را بر رفتار فرد دارند. نیازهای زیستی نیازهای آدمی برای حیات خودند؛ یعنی: خوراک، پوشاک و مسکن. تا زمانی که نیازهای اساسی برای فعالیتهای بدن به حد کافی ارضاء نشدهاند، عمده فعالیتهای شخص احتمالاً در این سطح بوده و بقیه نیازها انگیزش کمی ایجاد خواهد کرد؛
- نیازهای امنیتی: نیاز به رهایی از وحشت، تأمین جانی و عدم محرومیت از نیازهای اساسی است؛ به عبارت دیگر نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل میشود؛
- نیازهای اجتماعی: یا احساس تعلق و محبت؛ انسان موجودی اجتماعی است و هنگامی که نیازهای اجتماعی اوج میگیرد، آدمی برای روابط معنیدار با دیگران، سخت میکوشد؛
- احترام: این احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل میشود. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود؛
- خودشکوفایی و خودانگیزشی: یعنی شکوفا کردن تمامی استعدادهای پنهان آدمی؛ حال این استعدادها هر چه میخواهد باشد. همانطور که مزلو بیان میدارد: «آنچه آنسان میتواند باشد، باید بشود».[۲]
نیازهای مذکور در سازمان به صورت پرداخت حقوق و مزایا و امکانات رفاهی، ایجاد امنیت شغلی و مقررات حمایتی، تشکیل گروههای رسمی و غیررسمی در محیط کار، قائل شدن حرمت برای فرد و کار او در مراتب مختلف سازمان و ایجاد امکانات برای شکوفایی توانایی بالقوه افراد ارضا میشود. به طبقهبندی مذکور دو نیاز «دانشاندوزی و شناخت و درک پدیدهها» و «نیاز به زیبایی و نظم» نیز اضافه شدهاست؛ که قبل از نیاز به خود شکوفایی قرار میگیرند. اگرچه نظریهٔ سلسلهمراتب نیازها مستقیماً برای انگیزش کاری طراحی نشدهاست، اما میتوان نتیجه گرفت که با ارضای این نیازها، برای فرد، انگیزه به کار در سازمان ایجاد خواهد شد.[۳]
هرم سلسلهمراتب نیازهای مَزلو یا بهطور خلاصه هرم مَزلو، نظریهٔ آبراهام مزلو نظریهپرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه در میان بینشهای حاصل از جنبش روابط انسانی در مدیریت مقارن با دوران رکود اقتصادی بزرگ غرب از اهمیت ویژه برخوردار است و نظریهای بنیادین محسوب میشود. این نظریه از نظریههای محتوایی در مورد انگیزش بهشمار میآید. نظریههای محتوایی چیستی رفتارهای برانگیخته را شرح میدهند و بهطور عمده با آنچه در درون فرد یا محیطش میگذرد و به رفتار فرد نیرو بخشیده سروکار دارد؛ به عبارت دیگر این نظریهها، به مدیر نسبت به نیازهای کارکنانش بینش میدهند و به او کمک میکنند تا بداند کارکنان به چه چیزهایی به عنوان پاداش کار یا ارضاکننده بها میدهند؛ درحالیکه نظریههای فراگردی چگونگی و چرایی برانگیختگی افراد را توصیف میکنند.[۱] به اعتقاد مزلو نیازهای آدمی از یک سلسلهمراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار میگیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز میشود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد بدین گونه است که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسلهمراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری میسپارند.
در سال ۱۹۴۳ به عنوان نظریهٔ رشد آدمی نوشته شد.
سلامت
تَندُرُستی یا سَلامَت عبارتی است از تأمین رفاه کامل جسمانی و روانی و اجتماعی انسان. سلامت معادل کلمه انگلیسی {Health} و بهداشت عمومی ترجمه کلمه {Public Health} میباشد. بنابرین تعریف سازمان بهداشت جهانی، تندرستی تنها فقدان بیماری یا نواقص دیگر در بدن نیست بلکه «نداشتن هیچگونه مشکل روانی، اجتماعی، اقتصادی و سلامت جسمانی برای هر فرد جامعه است.»
امروزه اهمیت توسعه بهداشت عمومی برای برقراری عدالت اجتماعی در حوزه سلامت بر هیچکس پنهان نیست.
سلامتی جسمی شامل همه قابلیتهای جسمی بدن است. به فرد یا پدیدهای که دارای تندرستی باشد، تندرست یا سالِم گفته میشود.
حس تندرستی در افراد متفاوت است و دو فرد در شرایط جسمانی یکسان ممکن است قضاوت متفاوتی در مورد تندرستی خود یا دیگران بکنند. برای نمونه یک فرد معلول میتواند خود را کاملاً تندرست حس کند در حالی که اطرافیانش او را ناسالم بدانند. البته افرادی که بیماریهای شدید دارند معمولاً از سوی خود و دیگران سالم بهشمار نمیآیند.
واژهٔ سالم در مورد پدیدههای گوناگون، برای نمونه اقتصاد، فضا و محیط هم کاربرد دارد.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA
استقلال
اِستِقلال به شرایطی میگویند که یک ملت، کشور یا دولت توانایی خود گردانی و حاکمیت نسبی یا تام بر سرزمین، مردمان یا امورات خود را داشته باشد. این امر میتواند به صورت دموکراتیک مانند استقلال هند از بریتانیا که محقق شد و استقلال اسکاتلند از بریتانیا که فعلاً محقق نشدهاست یا با مبارزه مسلحانه مانند استقلال اریتره از اتیوپی که محقق شد و استقلال صحرای غربی از مراکش که فعلاً محقق نشدهاست، به دست آید. این موضوع خود میتواند تا سالها به طول بی انجامد.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84
زبان فارسی
زبانی هندواروپایی با گویشوران در ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان فارسی یا پارسی یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[۱۰] تاجیکستان[۱۱] و ازبکستان[۱۲] به آن سخن میگویند. فارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و افغانستان است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار بریتانیا، فارسی بود.[۱۳]
زبان فارسی را پارسی نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست.[۱۴]
در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در واپسین هزاره زندگانی خود دگرگونیهای اندکی کرده باشد.[۱۵][نیازمند منبع]
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی ضربالمثلها در میان سه زبان نخست جهان است.[۱۶] با آمدن واژگان از زبان عربی (و زبانهای دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر شمار واژهها یکی از غنیترین و پرمایهترین زبانها شدهاست. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ سخن (در ۸ جلد) دیده میشود.[۱۷]